Tuesday, 10 September , 2024
امروز : سه شنبه, ۲۰ شهریور , ۱۴۰۳ - 7 ربيع أول 1446
شناسه خبر : 2981
  پرینتخانه » آخرین اخبار, ویژه, یادداشت تاریخ انتشار : 26 دی 1400 - 12:40 | | ارسال توسط :
یادداشت های من

باشخصیت باش!

تابستان‌ها معمولاً اندیمشک بودیم، یک‌بار یکی از آشناها رفته بود مشهد برگشتنی یک تفنگ پلاستیکی هم برای من اورد، رفتم تو حیاط خونه مادربزرگ مشغول بازی بودم ، پسرِ آن قومِ به مشهد رفته آمد و طلب تفنگ را کرد، ندادم، گفت :می‌دونی چیه ، مادرم یادش رفت واسه تو سوغاتی از مشهد بخره، این […]

باشخصیت باش!

تابستان‌ها معمولاً اندیمشک بودیم، یک‌بار یکی از آشناها رفته بود مشهد برگشتنی یک تفنگ پلاستیکی هم برای من اورد، رفتم تو حیاط خونه مادربزرگ مشغول بازی بودم ، پسرِ آن قومِ به مشهد رفته آمد و طلب تفنگ را کرد، ندادم، گفت :
می‌دونی چیه ، مادرم یادش رفت واسه تو سوغاتی از مشهد بخره، این تفنگو از بازار دزفول خریدیم!

برایم مهم نبود ؛از هرجا که خریده ، مهم تفنگ پلاستیکی بود که مال من بود!

شاید یکی بپرسد پس شخصیت لگدمال شده‌ات چه میشود!

خداوکیلی شما خودتان که مدعی نیستید در ان دوران مثلاً توی ده سالگی دغدغه آپارتاید در افریقای جنوبی رو داشتید!؟

آن زمان مگر این نبود که گاهی حکم پاره‌آجر را داشتیم می‌گذاشتند سر صف نانوایی می‌رفتند و می‌امدند مطمئن که ما نوبتشان را نگه داشته‌ایم!

شخصیت ما آنروزها نه اینجوری که خیلی جورهای دیگر ناجور شد!

البته من معتقدم تمام ما ایرانی‌ها صبح تا شب دغدغه‌ی حفظ کرامت انسانی خودِ خودِ خویشتنمان را داریم بجز یک عده‌ی کمی که عرض می‌کنم!

اما باقی متاسفانه ابزار حفظ این کرامت را در اختیار نداریم!

شما فکر کن خداوند متعال یک شب همین‌جوری به ما ایرانی‌ها حال می‌داد تمام بودجه ۱۰۰سال رزق سالهای بعد را، یکجا چه به صورت وجوه نقد چه اوراق بهادار سریعاً تخصیص می‌داد و شبانه بدون کسر مالیات می‌ریخت به حساب مخلوقاتش!

خب می‌شود بگویید از فردای واریز رزق ۱۰۰ساله، اوضاع چه می‌شد!؟

رفتار کارمند با مدیرش چطوری می‌شد!؟

چند درصد تیتر رسانه‌ها بوی چاپلوسی می‌داد!؟

چه تعداد ریزش فالوور سلبریتی‌های سیاسی، هنری و … داشتیم!؟

زمان سفر یک مسئول به استانها اصلاً کسی خبر داشت چه رسد به اینکه برایش نامه بنویسد !؟

مشکل خمیدگی بسیاری از کمرهای افراد آیا حل نمی‌شد!؟

بلی خب یک عده کم هم هستند که احتمالاً با وجود گرفتن ثروت خدا، بازهم به دلیل عشق به قدرت ؛ درمقابل قدرت همچنان چاپلوسانه خم و راست می‌شوند آنقدر که خود خدا هم از نوع بیانشان حالش بد می‌شود و به پیامبرش در وصف انها می‌فرماید: “هنگامی که سوی تو می آیند،کلماتی برای تحیّت وسلام (وخوش آمد)بکار می برند که(حتی)خدا با آن تو را تحیّت و سلام نگفته است”

اینها اساساً مسخ شده‌اند و متوجه قضاوت دیگران نیستند، یک دست کت و شلوار دارند یا یک دست مانتوی رسمی‌تر ،صبح تا شب جلوی آینه ایستاده‌ خود را به میل مقام تازه منصوب شده، آرایش می‌کنند تا مقبول افتند حتی به قد دقیقه‌ای جلوس در کنارش!

بگذریم تفنگم را ندادم به او که تیر بیاندازد نه اینکه عاشق تفنگم بودم، نه، زورم داشت که راستش را گفت و آگاهم کرد!

نویسنده : ابوذر بابایی زاده
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی باشد منتشر نخواهد شد.