امروز : جمعه, ۵ بهمن , ۱۴۰۳ - 25 رجب 1446
زندگی خوب بود اگر غم نان نداشتیم!
برای شروع گفت و گو در ابتدا لطف کنید یک معرفی از خودتان داشته باشید؟
سعید زارع هستم فارغ التحصیل رشته هنرهای نمایشی و سینما با گرایش بازیگری تخصصی از دانشگاه مدرس ، به نوعی من از دیپلم تا کارشناسی و فوق لیسانس را تئاتر خوانده ام و از سال ۷۶ تا الان نیز مشغول فعالیت های هنری هستم. در این کار هم نویسنده ، طراح و کارگردان نمایش هاقیل برعهده خودم بوده است که برداشتی آزاد از نوشته آقای علیرضا کوشک جلالی است.در این اجرا نیز بازیگر نقش اصلی آقای سجاد شفیعی است و آقای کاوه اسدی ،مهشید دالوند، امین حاتمی پور ،علیرضا کوهنشین و بازیگر نوجوانمان خانم شادی داربی حضور دارند.
همچنین دستیار کارگردانی اقای حاتمی پور است ، منشی صحنه خانم بیتا حسین نژاد است ، اپراتور بخش فنی اقای امیرحسین نادری چگنی و امیرسجادی است و خانم فاطمه حبیب زاده بخش دکور را برعهده دارند و خانم صحراگرد هم که به نوعی حامی و مادر بازیگر نوجوان ما هستند.
نمایش هاقیل برای بار اول روی صحنه می رود؟
خیر ، این کار ۱۵ سال پیش یک بار در جشنواره استانی اجرا شده است و به عنوان کار منتخب استان به جشنواره منطقه ای فجر راه پیدا کرد.بعد از آن فرصت اجرای عموم نداشتیم و این یک حسرتی بود برای من و با وجود تلاشهایمان امکان اجرا وجود نداشت تا اینکه امسال موفق شدیم از ۱۵ تا ۱۹ مهرماه این کار را با تغییرات و گزاره های جدیدتری اجرا کنیم تا آماده کنیم کار را برای حضور در جشنواره فجر امسال که در بهمن ماه برگزار خواهد شد.
آقای زارع چقدر متنی که اقتباس گرفته اید با متن اصلی این نمایشنامه (هابیل و قابیل) تفاوت دارد؟
ببینید در بحث اقتباس ما دو نوع اقتباس از لحاظ سبک و سیاقی داریم یکی اقتباس از نوع محافظه کار و یکی اقتباس لیبرالی و تقریبا کار هاقیل میان این دو شیوه اقتباسی است ،یعنی جان مایه کار از نمایشنامه هابیل و قابیل است ولی در بخش لیبرال قضیه، بیشتر به گزاره های شخصی خودم مراجعه کرده ام و زیسته شخصی سعید زارع به عنوان یک هنرمند در این کار دیده شده است ، مثلا جایی که هاشم لری صحبت می کند در حالی که این در نمایش هابیل و قابیل وجود ندارد و یا برخی تفکرات انتقادی و گرایشات فلسفی شدیدتری که وجود دارد.
چرا این همه سال به اجرای این نمایش اصرار دارید، چرا هاشم امروز این میزان دغدغه شما شده است ؟
ببینید در این ۲۷ سالی که خداوند به من لطف داشته است تا در وادی هنر حضور داشته باشم بنا به فضایی که در آن تنفس می کنیم عموما به همه موضوعات پرداخته ام اما از سال ۸۵ این دغدغه را داشتم که باید درباره زیسته هنرمندان ، درباره خودمان هم کار کنیم که خیلی کم به ان پرداخته بودیم لذا همیشه دنبال یک ایده خاص بودم برای نقد شرایط هنرمندان تا اینکه با نمایشنامه هابیل و قابیل اشنا شدم و حدودا یکسالی زمان برد تا آن گزاره هایی که عرض کردم به ان اضافه شود و کم کم این کار که از دلی ترین کارهای من است شکل گرفت
فکر نمی کنید در این نمایش ، هاشم را بیش از آنچه که حق بااوست تبرئه کرده اید به نوعی هاشم تنها به دلیل شرایط پیرامون خویش چنین سرنوشتی دارد و نقش او در شکل گیری این شرایط روشن نیست؟چقدر خود هاشم مقصر است که در وادی هنر اقتصاد را نادیده گرفته است در حالی که می داند که هر حوزه ای یک پیوست اقتصادی دارد که نباید نادیده گرفته شود؟
ببینید همه ما چه در حوزه رسانه و چه هنر و …متوجه این باگ هستیم که چه چیزی باعث می شود چنین سرنوشتی رقم بخورد ؟ ما می گوییم حد درست این است به قول استاد بیضایی که می فرمایند« ما آن چیزی هستیم که می اندیشیم»، این زیسته هاشم یک جاهایی اندیشه من نویسنده است که می گویم هنرمند باید در وادی هنر آن چیزی است که می اندیشد ، با اینکه نتیجه می شود این سرنوشت تلخی که می بینیم برای هاشم رخ می دهد و بنیان زندگی او به خطر می افتد.هاشم تلاش می کند هنر راستین را سرمشق بگیرد، به قول مایاکوفسکی هنر آینه تمام نمای جامعه خویش است. هاشم هم آینه تمام نمای زندگی و اندیشه خودش هست و مگر از این نمونه ها کم داریم ، یکی آقای بیضایی و سایر کسانی که در طول تاریخ هنر ایران دیده می شوند.شما فکر می کنید هنرمند نمی داند که باید نان بخورد و اقتصاد اهمیت دارد اما تفکر پاک و راستین هنرمندی خردورز به او اجازه نمی دهد که غیر آن چیزی باشد که می اندیشد.
در سینمایی «سایه خیال» با بازی مرحوم حسین پناهی یک سکانسی مرحوم پناهی گویی که برای تاکید داشتن بر اصالت خویش با مادرش به گویش خودش صحبت می کند.اینکه در اجرای شما نیز ناگهان یک جایی هاشم با مادرش لری صحبت می کند ، این ریشه در اصرار شما برای یاداوری یک رنج خاص است؟ اینکه هاشم درد دارد ، اما هاشم لرستانی دردی فراتر؟
بله دقیقا من عرض کردم این گزاره سعید زارع لرستانی است.من اگر کرمانی بودم ،کرمانی می گفتم ، اهل هر دیاری می بودم با همان گویش می گفتم اما لرستانی هستم و می خواستم بگویم هاشم خردورز و اندیش ورز مختص تهران نیست و متعلق به کل مملکت است و فقط دیده نمی شوند.هاشم آنچه از بنیان های نخست آموزشی خود یادگرفته است ، متعهد بودن است و قصد ندارد باج بدهد و شاید وقتی در طراحی صحنه تنها از تصویر یک سیم کارت استفاده کرده ایم قصد داشته ایم بگوییم هنرمندی که خود دغدغه ارتباط جامعه را دارد خود در همان جامعه به دلایل مختلف در یک حصار قرار گرفته است و در گرفتن ارتباط با جامعه دچار مشکل شده است تا جایی که حتی توان ارتباط با یک کودک را هم ندارد و این اضمحلال باعث تحلیل همان بنیان های اندیشه ورزی وی گشته است .ما در حقیقت یک هفته مانده به عید هاشم را نشان می دهیم با استعاره از هفت روز هفته ، هفت روز خلقت و هنرمند و ما تلاش کرده ایم این گزاره ها را به هم ربط بدهیم و در طول این ایام می بینیم که هر چه جلوتر می رویم هاشم بیش از پیش در باتلاق فرو می رود و فضا تیره تر می گردد و در حالی که باید حصارها را بشکند اما وضعیت برعکس می گردد و برای ساده ترین مسائل زندگی دچار ضعف است از مشکلات مالی تا مشکلات روابط اجتماعی که وجود دارد.البته یادتان باشد هاشم در ذات بنیان های اصیل خود را حفظ کرده است اما دنیای معاصر او را نمی پذیرد از سیاست تا نگاه انتقادی و ائیدولوژی هایی که با تفکرات سالم او در تضاد است.
فکر نمی کنید این فضای شرح داده شده یک نقصی دارد؟اینکه در مقابل هاشم هنرمندانی داریم که نه صرفا با عبور از عقاید خویش اما با ایجاد یک تعادل در باور خود و واقعیت جامعه موفق شده اند به سلامت از این دوران پرچالش عبورکنند؟
امیدوارم (باخنده) من خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد.اساسا من موافق هنر لیبرال هستم . خیلی علاقه ای به هنر محافظه کار ندارم چرا که هنر محافظه کار هنر الکنی است چرا که تو در میان گفتن و نگفتن ایستاده ای و این موثر نیست ، ویژه که فلسفه تئاتر شلاق زدن است ، باید در ذات سیلی به مخاطب بزند نه با محافظه کاری مخاطب را راهی خانه کنی ، ویژه که مخاطب می فهمد و می داند کار تو پیام لازم را نداشته است و اینگونه به تئاتر اعتماد نخواهند کرد.
اگر تئاتر لرستان را در جدولی مانند جدول لیگ برتر قرار دهیم ، لرستان در چه رتبه ای قرار می گیرد؟
سوال سختی نیست ، استان ما متاسفانه مورد کم لطفی و بی مهری قرار دارد و با وجود استعدادهای فراوان در استان که قابل قیاس با بسیاری از استانهای دیگر نیستند اما حقیقتا مورد حمایت و توجه قرار نمی گیرند.وضعیت تئاتر در سایر استانها بهتر از لرستان است اما ما مورد کم لطفی و بی مهری مسئولین قرار گرفته ایم و با وجود اینکه می دانم مثلا ارشاد استان دارای دغدغه های فراوانی است اما نتوانسته است تئاتر استان را به درستی حمایت نماید. وزارت ارشاد بودجه خاص خود را دارد اما از این بودجه انجمن نمایش کمترین حق را دارد و انجمن ضعیفی است و ما در جایگاه خوبی در این جدول قرار نداریم.
نسخه شفابخش شما برای درمان این درد چیست؟
ببینید همین موسسه انجمن نمایشی خصوصی است و بخش خصوصی است و همین انجمن خصوصی باید مورد حمنایت قرار بگیرد اما من معتقدم تئاتر مملکت زمانی استقلال پیدا می کند که دارای تشکیلات مستقل باشد و به عنوان مثال تبدیل به سازمان تئاتر گردد تا بودجه و تشکیلات خود را داشته باشد.البته تشکیلاتی که دارای آزادی عملکرد و استقلال کامل باشد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت سایت منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی باشد منتشر نخواهد شد.