امروز : دوشنبه, ۱۲ آذر , ۱۴۰۳ - 1 جماد ثاني 1446
یارانهی ۳میلیون هوادار خرج یکسالِ قهرمان
تکلیف چیست!؟
فوتبال را رها کنیم!؟
به وقت گل زدن تیم محبوبمان شادی نکینم!؟
به ورزشگاه نرویم و شبکه سه نبینیم!؟
خیر که فوتبال چه بخواهیم چه نخواهیم تا عمق وجودمان رخنه کرده است و بخشی از زندگی است!
درمان اما کنترل احساسات زیادی است که منجر به تعصب می گردد!
وقتی عده ای پیر و جوان، مرد و زن ساعت ها و گاه روزها از وقت خویش را در مقابل درب باشگاه تلف می کنند، مضطرب و نگران تا شاهد حضور فلان بازیکن و تمدید قرارداد او باشند
وقتی فضای مجازی می شود بحث و فریاد برای جذب فلان بازیکن به هر قیمتی ، آنهم از سوی مردمی که خود در تمدید اجاره خانه خویش درمانده اند!
وقتی یادمان می رود هدف اول از فوتبال سرگرمی و نشاط است و هیجان و نه بنگاه معاملاتی خرید و فروش آدم هایی که هنرشان بازی است گاهی با توپ گاهی با افکار عمومی ، گاهی با احساسات جوانان ، گاهی با ارزش ها و واژگان شریف!
وقتی باشگاه ها را می سپاریم به هرکسی که بیشتر بلد است پول خرج کند نه پول دربیاورد، بی آنکه بپرسیم از کجا آورده ای؟
وقتی به راحتی اجازه می دهیم با احساساتمان بازی بشود، اجازه می دهیم بازی بخوریم، اجازه می دهیم ما هم بشویم کارت بازی برای فشار بازیکن بر باشگاه جهت نقد شدن چک میلیاردی اش!
وقتی یادمان می رود تعصب را باید در مکان و زمان مناسب برای فعل و آدم و اندیشه متعالی کشید نه برای سرخ آبی ها!
آنوقت یارانهی ۳میلیون هوادار خرج یکسالِ قهرمان می شود، او ۹۰ دقیق حالش را می برد و ما یک عمر حسرتش را می خوریم!
شروع درمان اما باید از همین فضای مجازی آغاز گردد.
ما باید یادبگیریم هرکسی قهرمان نیست، هرگز قهرمان را با تعدادگل های زده و یا نخورده اش نسنجیم، قهرمان کسی است که گلی به سرملتش بزند.
قهرمان واقعی ما پدر و مادرانی هستند که از روزگار هزار گل خورده اند و هنوز زمین بازی را ترک نکرده اند که خوب می دانند روی سکوها فرزندانشان با هزار شوق و امید همچنان به زندگی امیدوارند.
قهرمان ما آن مرد میانسالی است که همچنان شریف زندگی می کند، کنار خیابان بدون یک فالوور اما با هزاران هزار لایک برای هر ریالی که حلال کاسبی می کند.
تمام فوتبال ایران و قهرمانانش فدای یک تار موی مادر دستفروش، فدای یک قطره عرق پدر کارگر، فدای ملتی که سعی می کند زندگی را سرپا نگاه دارد. ما باید به خودمان بیاییم ، ببینیم وقت خود را برای تشویق چه آدمهایی هدر می دهیم، به قد همان گلی که می زنند تشویقشان کنیم به قد همان توپی که می گیرند، فقط و فقط در همان ۹۰ دقیقه که بعد از آن ما مامور به نوچه شدن نیستیم!
مراقب باشیم مرز میان هواداری و بندگی ،مرز میان طرفداری و نوچه شدن، باریک تر از آن است که فکرش را کنیم، اینها تنها ۹۰ دقیقه وظیفه دارند ما را سرگرم کنند و لاغیر ، اینها در هیچ جایگاه حق ندارند برای ما تبدیل به آرمان و الگو بشوند که مبادا به وقت باز شدن مچ هرکدامشان ، ما و همه باورهایمان فرو بریزد.
ما عمری است راه را اشتباه رفته ایم، لطفاً راه غلط را به فرزندانمان نیاموزیم، بیایم نسل آینده را از مسیراشتباهی که یک عمر آزموده ایم آگاه کنیم و برای این نسل شاخص های درست قهرمانی را تعریف کنیم.
هرچند معتقدم به زودی با نسلی روبرو خواهیم شد که دیگر قهرمان برای او معنای امروزی را ندارد لیک ما موظفیم به آموزش به تمرین برای زیستن در شرایطی معتادل تر از شرایطی که ، هوادار برای آمدن یا نیامدن یک بازیکن سکته کند، برای گل زدن در دربی سکته کند و به راحتی از مقابل هزاران درد جامعه عبور کند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت سایت منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی باشد منتشر نخواهد شد.