« اینکه چوب معلم گل است هرکس نخورد خل است » یقین داشته باشید کار نفوذی هایی است که در یک دهه ی خاص تلاش کرده اند با ساخت ضرب المثل هایی سخیف، بی سرو پا و گاه ذلیلانه تلاش کرده اند جماعتی را توسری خور و بی مطالبه بار بیاورند که این مثل همانقدر غلط است که« خواهیم نشویم رسوا همرنگ جماعت بشویم» که نه این ریشه در فرهنگ ما ایرانی های مستقل و با تمدن دارد د و نه آن مثل ریشه در فرهنگ درست آموزش و پرورش این مملکتی دارد که قرار است فرزندانش را برای آینده به درستی تربیت نماید.
رضایت عمومی مردم تنها ملاک برای انتخاب دستگاه برتر در جشنواره شهید رجایی است ، سوال اینجاست با کدام روش از میزان رضایتمندی مردم از یک مسئول و دستگاه تحت امرش با خبر شده اید!؟
واقعیت این است که زمین دور خورشید میچرخد ولی ذهنیت ما این است که خورشید هر روز از یک نقطه طلوع و در نقطه مقابل غروب میکند یعنی ادراک ما از واقعیت (تصویرسازی ذهنی) این است که زمین ثابت و خورشید در حال حرکت است.
اگر ده سال پیش به بروجرد سفر کرده اید می شود گفت امروز در بروجرد کمی غزبی می کنید چرا که با وجود حفظ بافت شهری از سر ناچاری اما می شود رگه های توسعه در شهر را به خوبی احساس کرد...
پارسیلون" خرمآباد یکی از بزرگترین واحدهای تولیدکننده نایلون در کشور بود که اواخر دهه ۸۰ پس از واگذاری ناموفق به بخش خصوصی در فهرست کارخانههای راکد قرار گرفت و کارگرانش از کار بیکار شدند
سیاست پدر مادر ندارد اما پدر و مادرهای بسیاری را پیر نمود بی آنکه از زندگی لذتی ببرند،پدرو مادرهای بسیاری را رنج داد بی آنکه از آنها بپرسد نظرتان چیست و این رنج تکراری نسل به نسل هی در حال تکرار شدن هستند.بسیاری از پدر و مادرهای ما هیچ دلبستگی به چپ و راست ندارند و چپ و راست در حال رنج دیدن هستند از آدم هایی که نانشان در سیاست است و نان مردمی را از سفره هایشان برداشته اند که اتفاقاً همه دردشان برای همان نان ساده است.
زندگی سخت شده است، همه چیز زندگی سخت شده است؛ یک وقتی می رفتیم 50 تومان می دادیم یک ساندویچ با نان اضافه می گرفتیم سیر می شدیم. (50تومان ان وقتها یعنی 500 ریال نه مثل الان که 50 تومان نسبت به مایه داری آدم هایش یا 50 میلیون تومان است یا 50 میلیارد ) برای سفارش دادن هم کافی بود بگویی یه همبر بده با نان اضافه، آن وقت ها همبرگرها معمولی و مخصوص نبودند، بعدها همبرگرها هم مخصوص شدند،طبقه بندی شدند از 30 درصد تا گوشت خالص!
نادرقربانی مدیرمسئول هفتهنامه و پایگاه خبری دریای فرهنگ در یادداشت کوتاهی نوشت : ۱۷مرداد در تقویم ایران اسلامی به نام روز خبرنگار ثبت شده است، روزی برای گرامیداشت خانوادهای بزرگ در کشوری بزرگ...
«من چون با بازنشستگان شهرداری خیلی ارتباط دارم، واقعا وقتی پای حرف دل اینها مینشینم، می بینم یک عزیزی که همه عمر خودش را گذاشته،همه تلاش خودش را گذاشته،یک روز خانه یکی از اینها رفته بودم،می گفت آقای قالیباف ما وقتی حقوق هایمان کم می شود،دیرو زود هم به ما می دهند و تازه ما فکر می کنیم،که دونفر هستیم، خودمان و همسرمان مثلا کم شده ایم اما اینگونه نیست،عروسها و دامادها و نوه ها می ایند و واقعا هرزمان در یخچالمان را می خواهیم باز کنیم،نگرانیم که یخچالمان چیزی داردیا ندارد؟»
مساله اعلام شمارگان واقعی مطبوعات مربوط به این دولت و دولت قبلی و قبل ترش نیست. مشکلی است ظاهرا لاینحل که با شرایط و سازوکارهای فعلی حاکم بر کشور همچنان بدون حل خواهد ماند.
سال آخر دولت احمدینژاد بود که اخباری آمد مبنی بر اینکه دولت وقت دستور استخدام حدود ۵۰۰ هزار نفر را بدون ضابطه داده است. در تیر۹۳ غلامعلی جعفرزادهایمنآبادی عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس نهم گفت: دولت گذشته (احمدینژاد) بر اساس قانون باید حدود ۱۲۵هزار نیروی قراردادی جذب میکرد اما این تعداد به ۵۴۸هزار نفر در شرایط کنونی رسیده است، از طرف دیگر ۴۲۲هزار نفر بدون رعایت هر گونه تشریفات مانند آگهی استخدامی و برگزاری آزمون استخدام شدند.
نوشتن 130 میلیارد روی کاغذ برای بسیاری از هواداران فوتبال کار دشواری است که این همه صفر را آنها در طول تمام فصل های زندگی خویش هم به چشم ندیده اند ،رقمی که به راحتی تنها در یک فصل فوتبالی تقدیم یکی از آنان می شود که یا گل می زنند یا از گل خوردن ممانعت می کنند تا نهایتاً ما هوادارهای «کم صفر» فریاد شادی سر دهیم و شادمان باشیم از اینکه دیگری پاداش گل زده یا نخوردهاش را به دلار یا به ریال به جیب می زند. این است داستان ما هواداران با قهرمانانی که شاید بسیاری از آنان به وقت زنگ انشاء حتی تصور نمی کردند در آینده قرار است چه کاره بشوند چه رسد به اینکه کاره ای بشوند که همه مشاغل در مقابلش هیچ است.