کمی که در فضای مجازی شلوغ‌ بازی درآوردیم پیامی برایمان ارسال شد که اشتباه نکنید این بنده خدا اصلاح‌طلب است تا الان تقیه می‌کرده ؛ اگر باور ندارید خودش بگوید کافی است!

بزرگترها گفتند خیر ، شهادت دادن خودش ملاک نیست باید در شجره‌نامه‌اش هفت پشتش به خاتمی برسد که کار نشدی بود ؛یعنی حتی اگر جعل هم می‌کرد نهایتا در پُشت ششم یا هفتم می‌رسید به ناطق‌نوری و تا خاتمی کلی راه بود.

برای همین مدتی حکم سرپرستی گرفت و بعد هم یک شب بی‌سروصدا رفت!

وقتی که رفت نفهمیدیم کی رفت امروز که برگشته فهمیدیم این دیگه کی بود ، ویژه وقتی یادم می‌آید یک شب به من گفت: آسیبی که به دولت روحانی خورده از مذبذبين است و من که حتی معنی مذبذبین را نمی‌دانستم گفتم: به روحشان!

واقعیت این است که از بیخ دولت باید تمام دولتمردان روحانی را کاردک بکشد که اتفاقاً این عین دموکراسی است!

اتفاقاً این از نافهمی خاتمی از ساختار قدرت بود که فکر می‌کرد باید امثال حسین مظفر را میدان بدهد!

حالا شاید مدیری بگوید من تکنوکرات هستم باید بگوییم ور نزن؛ اینجا ایران است و از این قرتی‌بازی‌ها نداریم ، مگر می‌شود هم مدیر دولت روحانی بود و هم دولت رئیسی!؟

تکنوکرات یعنی چی ؛ دنبال جانشین محمدبنا می‌گردیم مگر که دنبال فن‌سالاری باشیم!

مگه دولت سیزدهم خودش اینجوریه که دولتمرد دوازده و یازده بیاره؛ حالا ده و نُه بگی حرفی اما مردیکه تو دستت با هشت و هفتی‌ها تو یه کاسه‌ است ای پرورش یافته‌ی دولت شش و پنج!

این هم آدم شایسته و همفکر و هم‌جناح دارند که روی دست خودشان باد کرده از استادِ کلام!! تا معلم کلاس پنجمشان؛ حالا باز حکم بدهند به شما قبلی‌ها که عامل وضع موجود از گرم شدن کره زمین تا مرگ غریبانه شامپانزه مرحومه باران بودید!؟

وقت تنگ است ؛ زمان دارد می‌گذرد ؛ خودتان استعفاء بدهید خداوکیلی بگذارید دولت جدید بدون بهانه زودتر ترکیبش را بچیند ببینیم قرار است از کدام سمت حمله کنند ؛ شوت بزنند ؛ پاس بدهند و ما هی داد بزنیم روبرو آماده باش و روبرو داد بزند : یه عمره آماده‌ایم کسی نیست گل بزنه ؛ لامصب!