امروز : پنج شنبه, ۱۵ آذر , ۱۴۰۳ - 4 جماد ثاني 1446
درک ایرانیان از روابط بین المل
از یک طرف میل شدیدی به پرهیز کردن و فاصله گرفتن از بیگانه هستیم، و از طرف دیگر میل شدیدی در ادغام شدن و این همان شدن با بیگانه داریم. از یک طرف، در سراسر تاریخ حماسه های شورانگیزی در وصف ایستادگی ایرانیان در برابر بیگانگان وجود دارد. از حماسه آرش کمانگیر که جان خودش را، با نیزه از کمان خارج کرد، تا مرز ایران و توران را در بلندای کوه دماومند تعیین کند. تا حماسه رستم و سهراب، حماسه سیاوش، و حماسه افراسیاب و صدها حماسی آفرینی در جنبش های اجتماعی از ابومسلم خراسانی تا بابک خرمدین.
آقای دکتر پرویز پیران همراه با یک تیم تحقیقاتی ۳۰۰ متن تاریخی را مطالعه می کنند، و با ۴۵۰ مورد، در قالب قیام ها و جنبش های سیاسی و اجتماعی مواجه می شوند.
این جنبش ها اغلب علیه بیگانگان صورت گرفته است، و به جنبش های شعوبی، یا جنبش های ملی موسوم هستند.
از طرف دیگر، در تاریخ روایات بسیاری وجود دارد، که نشان می دهد، مردم از فرط ظلم و ستم حکام داخلی، به استقبال سپاه خارجی شتافته اند.
از حمله اسکندر بگیر که مردم به استقبال او آمدند، و حدود ۱۳۰ سال در قالب سلکوکیان بر ایران حکومت کردند. تا وقتی که جلوی پای سلطان محمود غزنوی گاو و گوسفند قربانی کردیم، و تا در همین دوران معاصر یعنی زمان جنگ دوم جهانی در سال ۱۳۲۰، می گویند رضا شاه خودکامگی و دیکتاتوری را آنقدر از حد گذراند، که مردم ایران از جنوب تا شمال به استقبال متفقین شتافتند.
هم غرب ستیزی و هم گرایش به غرب، چشم اندازی بسیار تاریخی در ایران داشته. مرحوم آل احمد در کتاب غرب زدگی، گزارش مفصلی ارائه می دهد ، که چگونه مردم ایران اساسا بطور غریزی به غرب گرایش دارند. برخلاف منتقدین آل احمد که من حاضرم قسم بخورم، که حتی کتاب غرب زدگی او را ندیده و نخوانده اند، من حتی یک کتاب مهم از یک محقق مهمی را با دقت خواندم، که نقدی بر غرب زدگی آل احمد زده بود، خیلی دقت کردم دیدم متاسفانه به جز یکی دو پاراگراف از اوایل کتاب، ایشان کتاب را نخوانده است.
چون این کتاب از نظر من یک منبع مهم و تحقیقی است. وقتی این کتاب را همین چند سال پیش خواندم، که ببینم قصه آل احمد که این همه به کتاب غرب زدگی حمله می کنند، چیست، به عنوان یک پژوهشگر مسائل جامعه شناسی ایران، واقعا در شگفت ماندم، از این همه وسعت نظر ایشان در باب تاریخ و ادبیات. ال احمد نشان می دهد که گرایش ما ایرانیان به غرب ربطی به دوران حاضر ندارد، بلکه از ابتدای تاریخ نوعی گریز از مرکز، گریز از زادگاه مادری، که هند آریایی است، و گریز از فشار بیابانگردها، یا همان ایل نشینان شمال و شرق، همیشه در طول تاریخ نگاه ما به غرب بوده است.
این وضعیت، یعنی دوگانه حماسه آفرینی در برابر بیگانه، و پناه جستن و تمایل تاریخی به بیگانه، نوعی زیست تاریخی، و نوعی هویت دوگانه در ایرانیان پیدید آورده است. یعنی در درون به یکسان بودند و در بیرون جور دیگری نشان می دادند. همه چیز دست به دست هم ميدهد، تا به زیست دوگانه دامن بزنیم. به این معنا که عقاید و آراء خود را در برابر غیر از خود پنهان کنیم، و در برابر خودی جور دیگری نشان می دهیم. در مذهب اصل تقیه را ساختیم، و در فرهنگ انواع ضرب المثلها وجود دارند، که حکایت از زیست دوگانه ما ایرانیان دارند. یکی از آنها همین است که ميگوییم، «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». این بدان معناست که در خلوت خودیها و خویشان به یک رنگ هستیم، وقتی به جمع ميرسیم، خود را به رنگ دیگری در ميآوریم. اصل «خودی و غیرخودی» قاعده زیست دوگانه ماست. دلایل تاریخی و سرزمینی این وضعیت را در قسمت بعدی شرح خواهم داد. امروز ما فکر ميکنیم که اصل «خودی و غیرخودی» را حکومت ساخته و به خورد ما داده است. در حالی که ما در زندگی آن را ساختهایم و به خورد حکومت دادهایم. حکومتها اصل خودی و غیرخودی را فقط تئوریزه ميکنند. اصل خودی و غیرخودی را قدرت دامن ميزند، و با امنیتی کردن زیست ما، قاعده خودی و غیرخودی را در ذات زندگی ما نهادینه کرده. گویی، این دیگه قدرت نیست که با تقسیم جامعه به خودی و غیرخودی، امنیت خودش را حفظ ميکند، بلکه این جامعه است که از راه درونی کردن امنیت و قدرت، زیست خود را به خودی و غیرخودی تقسیم ميکند. به عبارتی، قدرت قاعده وضع ميکند، و جامعه ما بنا به عادت دیرینه فرهنگی، قاعده قدرت را به زندگی تبدیل ميکند
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت سایت منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی باشد منتشر نخواهد شد.