Wednesday, 4 December , 2024
امروز : چهارشنبه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۳ - 3 جماد ثاني 1446
شناسه خبر : 668
  پرینتخانه » آخرین اخبار, اجتماعی, اقتصادی, ایران, سیاسی, فرهنگی, لرستان, ویژه, یادداشت تاریخ انتشار : 02 آذر 1399 - 0:38 | | ارسال توسط :
یادداشت

هم وطن زنده بمان!

وقتی به دنیا آمدم جنگ شد، سال 59 در حالی که ایران هنوز خود را در قالب جدید حکمرانی پیدا نکرده بود ، مردی به ظاهر مسلمان اما غافل از هر نشانه ای از مسلمانی ، تصمیم گرفت بیاید مثل آب خوردن خوزستان را بزند به نام خود ، بعد هم شاید از سر لطف و محبت باقی خاکمان را ببخشد به خودمان!


محاسباتش هم ، همه درست بود، به هر حال او به کشوری حمله می کرد که هنوز دو سال از انقلاب مردمش نمی گذشت و ارتباطاتش با بسیاری از کشورهای جهان به هم ریخته بود و در درون هم یک عده جوان هرکدام تازه کشف می کردند مدیریت چیست که تا قبل از آن کسی به آنها اجازه نمی داد در مدیریت سهمی داشته باشند، وضعیت اقتصادی هم چندان مساعد نبود، ارتش نیمه جان بود و مردم در اوج هیجانات پساانقلاب بودند و برخی جریانات سیاسی هم در حال وزن کشی برای گرفتن امتیازات خود از نظام حاکم ….!!
چه زمانی بهتر از ۵۹ برای تکه پاره کردن خاکی که در پی جنگ های تحمیلی گذشته مرزهایش تغییرات زیادی پیدا کرده بود!
اما فرزند عبدالمجید فراموش کرده بود که قرار نیست اگر مادرش او ر ا صدام(به معنای فردی که بسیار آسیب می رساند) صدا زده است بتواند هر جا که نیت کرد را مال خویش کند، اینبار این دیکتاتور منطقه با ملتی روبرو شده بود که عجیب نیت کرده بودند از اعتبار خویش دفاع کنند، ایران با همه ی کشورهای منطقه فرق داشت و صدام از این بی خبر بود!
جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ شروع شد و در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ به پایان رسید یعنی چیزی حدود ۷سال و ده ماه و ۴هفته و یک روز!!
از «روایت های فتح» تا «قصه های دفاع» را من نباید بنویسم که آنروزها کودکی بیش نبودم ، این را بلدچی ها خود به درستی نوشته اند!
من تنها این را می دانم که جنگ تمام شد اما مرکز خوزستان ، اهواز باقی ماند و خوزستان همچنان جزئی از خاک ایران است و قومیت های مختلف ایرانی از جمله عرب ها ، همچنان خود را فرزندان این خاک می دانند!
جنگ تمام شد ، صدام خاک شد، حکومتش فروپاشید ، حزبش آواره شد اما ایران همچنان با همان مردان و زنان روزهای جنگ ، روزگار می گذراند با خاطراتی تلخ و شیرین از روزهای وضعیت سفید و قرمز!
جنگ تمام شد ما کلی خسارت دیدیم ، بیش از ۱۹۶هزار شهید دادیم ، بیش از ۳هزار و ۸۱ میلیاردتومان با دلار آنروز ۴۴۰ میلیارد دلار خسارت اقتصادی به ما وارد شد اما این خاک همچنان خاک ایران باقی ماند!
اینها را همه گفتم ،تا یاداوری کنم بخش کوچکی از آنچه برما گذشت تا بگویم جدال برای زنده ماندن ، برای آسیب نرسیدن به وطن به هم وطن ، هر چه سخت اما ، ما از سر گذرانده ایم و غریبه نیستیم با مقاومت در برابر هجوم بیگانگان!
حالا جنگ همان جنگ است، یک اجنبی به نام کرونا قصد کشورگشایی کرده است از آسیا تا آمریکا و ایران ما نیز که کم بدخواه ندارد، امروز از جمله کشورهایی است که عجیب مورد هجوم این اجنبی بی دین!! قرار گرفته است!
حالا بازهم باید فرمان جهاد داد، فرمان تشکیل بسیج هشتاد میلیونی ، بازهم کار دست مردم افتاده که در جنگ ها ی اینچنینی نقش دولت ها هر چقدر هم مهم در برابر نقش ملت ها ، هیچ است!
این جنگ فرماندهانی می خواهد آشنا با نبردهای نامنظم ، فرماندهانی از جنس چمران ، دانشمند، فیزیکدان ،نماینده مجلس ، وزیر دفاع و بنیانگذار ستادهای جنگ های نامنظمی که بالاترین درجه نظامی ،شهادت را مستقیما از دستان پروردگارش دریافت کرد تا شاخص باشد پیش روی بازماندگان روزهای جنگ!
البته امروز در خط مقدم مردان و زنانی سپیدپوش همانند روزهای دفاع مقدس با کمترین امکانات خط شکنان جبهه سلامتند، راه ورود سلاح های دفاعی در مقابل هجوم موشک های کووید۱۹ بسته است ، تحریم شده ایم اما همچنان ایستاده ایم!
امروز تهرانی مقدم ها اتفاقا آرام ننشسته اند ، بلکه در لباس سپید پزشکی در تلاشند برای کشف سیستم ضدموشک هایی که واکسن کرونا نامیده می شوند و هرچند از آمریکا تا روسیه و چین همه مدعی کشف آن هستند اما خودمان خوب می دانیم باید دست روی زانوهای خود بگذاریک که هیچ چیز خوش تر از آن نیست که با دست خالی ، حماسه خلق کنی!
امروز مثل همان روزهای دفاع ، همه به میدان آمده اند ،از خط مقدم تا پشت جبهه ، همه نگران هستند مبادا این خاک زخمی بردارد اما یک سوی جنگ قصه ی مردان و زنانی است که سینه در برابر گلوله ویروس داده اند و مثل همان روزها آنسوی سکه ، هستند کسانی که کم از وطن فروشان ندارند!
آنان که احتکار می کنند از آرد تا برنج و ….تا گران تر بفروشند به هم وطنی که به سختی معاش خود را تامین می کند!
آنان که درد معیشت ندارند و با هر فرصتی به نام تعطیلی بار سفر می بندند و تنها از سر بی خیالی دل به جاده هایی می دهند که قرار است با هر تعطیلی خلوت تر شود
آنان که می توانند و می دانند که ماسک زدن تنها راه کمک به خط مقدمی است که کادر درمانی اش با خطر دست و پنجه نرم می کنند اما با ژستی روشنفکرانه ، بدون ماسک قدم می زنند تا شجاعت نداشته خود را جار بزنند!
برخی مسئولان که مدیر شده اند تا در بحران برای ملت خویش تدبیر نشان دهند اما گویی خود اسیر بی تدبیری خویش شده اند!
آری اینان اگر ستون پنجم کرونا نباشند، قطعا جاهلانی هستند که نمی دانند در جنگ ، دشمن دل به همین وادادگی های ما داده است!
اما شما هم وطن عزیز باید تلاش کنی برای زنده ماندن!
زندگی با همه ی سختی هایش ارزش جنگیدن دارد و سهم تو امروز در دفاع از وطن و جان هم وطن استفاده از همان ماسک ساده ای است که شاید در مقابل حملات ناجوانمردانه و شیمایی کووید ۱۹ صددرصد ایمن نباشد اما تنها راه دفاع از من و شماست!

نویسنده : ابوذربابایی زاده/سردبیر | منبع خبر : شماره 91 دریای فرهنگ
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی باشد منتشر نخواهد شد.