Monday, 16 September , 2024
امروز : دوشنبه, ۲۶ شهریور , ۱۴۰۳ - 13 ربيع أول 1446
برچسب : نادرقربانی

نادرشاه افشار قهرمان بی آرام

چیزی به شامگاه نمانده بود، که گروهی چشمگیر از کار آمدتری و جنگاور ترین سواران اشرف را به خاک و خون غلتانیدند.

27 فروردین 1401

نادرشاه افشار قهرمانی که آرام نگرفت.

نادر، و سپاهیان خسته و شاه تهماسب را در مشهد رها میکنیم و به شهر سپاهان باز میگردیم، تا ببینیم ((اشرف افغان)) که سنگر اصلی، یعنی پایتخت صفویان را در دست دارد، چه می‌کند. او، پس از سازش با نیروهای بیگانه ی عثمانی، به آسودگی در شهر سپاهان بسر می‌برد و پول و خواسته و آرامش فراوان، وی را به باده خواری و زن بارگی کشانده بود.

25 فروردین 1401

نادرشاه افشار قهرمانی که آرام نگرفت.

آن دو، به دژ بازگشتند و میخواستند تسلیم شوند که دیده بان هایشان خبر آوردند که گروهی دیگر از افغانهای ابدالی، برای یاری دادن به آنها، به نزدیکی هرات رسیدند.

23 فروردین 1401

یادداشت مدیرمسئول

برهمان عهد هستیم

پنج سال گذشت از بهمنی که تصمیم گرفتیم به دنیای اطلاع رسانی ورود کنیم ، پنج سالی که خود می دانیم بر ما چگونه گذشت!پنج سال گذشت از روزی که آمدیم تا متفاوت باشیم حتی اگر تنها بمانیم در دنیایی که دیگر اطلاع رسانی معطل مجوز نیست و یک گوشی ساده می تواند یک دنیا […]

25 اسفند 1400

نادرشاه قهرمانی که آرام نگرفت

این بود که نامه ای محرمانه برای شاه تهماسب فرستاد و در آن یاد آور شد که جنگ در چنین موقعیتی صلاح نیست. به همین انگیزه به سپاهیان زیر فرمان خود، دستور بازگشت به مشهد را می‌هدو از شاه می‌خواهد که به مقر فرماندهی خود در مشهد باز گردد.

21 بهمن 1400

نادر شاه افشار قهرمانی که آرام نگرفت

جنگی وحشتناک و بی رحمانه در گرفته بود. هر دو سوی نبرد، با بی رحمی بطور شگفتی آوری، یکدیگر را می‌کشتند و این کشتار، تا پس از نیم روز دنبال شد. و سپاه شاه سلطان محمود، با دادن کشته های فراوان، به سوی ارگ شهر، واپس نشستند. در این زمان، شاه تهماسب در سرا پرده خود در ((خواجه ربیع)) در خواب ناز بود و نمی‌دانست که در آن هنگام چه جانبازی از سوی سردار و سپهسالار تازه اش دارد انجام می‌شود، و چه مردان دلاوری برای نگهداشتن تاج و تخت او، سرهای خود را از دست می‌دهند.

18 بهمن 1400

نادرشاه افشار قهرمانی که آرام نگرفت.

شاه تهماسب می‌خندد و می‌گوید :با بودن سرداری چون که تو، که از همین ساعت فرمانده ی کل قوای من خواهی بود، هیچ نگرانی ندارم.. نادر در حالیکه ناخشنود و نگران بود، سری به نشانه سپاسگزاری دربرابر شاه فرو می‌آورد و پروانه ی مرخصی می‌خواهد.

15 بهمن 1400

نادرشاه افشار قهرمانی که آرام نگرفت

(ملک محمود سیستانی وشاه سلطان محمود ) با تصمیم نابودی شاه تهماسب و نادر، آماده جنگی سرنوشت ساز با یکدیگر شدند، زیرا اینبار دشمن شماره یک محمود نیز در میان فرماندهان سپاه شاه‌تهماسب بود.

13 بهمن 1400

نادرشاه افشار قهرمانی که آرام نگرفت!

باز شهر سپاهان را رها میکنیم و به شهر ابیورد می‌رویم تا ببینیم در دورانی که افغانها در سپاهان کشتار می‌کنند روس‌ها و عثمانی‌های مرده خور بخش بزرگی از خاک کشورمان را زیر چیرگی خود گرفته اند و مردم دلاور تبریز با ترکها و شیر مردان همدانی با روس‌ها در گیر و در ستیز هستند و شاه تهماسب فراری و سرکردگان از این شهر به آن شهر می‌رود ‌نادر جوان در رو در رویی با ازبکان که به شهر ابیورد نزدیک می‌شوند چه می‌کند. نادر به انگیزه چهار سال در بند ازبکان بودن از این تیره کینه ای سخت در دل داشت و زندگی چهار ساله ی وی در چنگ آنان.

01 بهمن 1400

نادرشاه افشار قهرمانی که آرام نگرفت!

نادر و مادرش نزدیک به چهار سال در بند ازبکان بودند و نادر که در دوران گرفتاری سخت ترین کارها را به دستور ازبکان چپاولگر انجام داده بود خود خواسته پولادی آبدیده شد.

24 دی 1400